جدول جو
جدول جو

معنی سایه کوهی - جستجوی لغت در جدول جو

سایه کوهی
(یَ / یِ)
سرخی تیره آمیخته بکبودی و سبزی. برنگ آن قسمت سایه دار از کوه که از دور بزور دیده شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیر کوهی
تصویر سیر کوهی
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، ثوم برّی، بلبوس، سیر مو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
مایۀ ضد بیماری به بدن کسی داخل کردن، تلقیح واکسن، واکسینوتراپی
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ یِ)
شقایق النعمان. (مهذب الاسماء) (دستوراللغه). شقایق. (بحر الجواهر). آنومیا.
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
تلقیح واکسن. (واژه های نو فرهنگستان). و رجوع به واکسیناسیون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است کشیده در میانۀ ری و اصفهان و بیشتر دزدان در آن براه زنی پردازند، (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
داخل کردن مایه ضد مرض در بدن بیمار از راه تزریق تزریق مایه (واکسن) ببدن بمنظور پیشگیری یا معالجه ناخوشیها واکسیناسیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
تزریق مایه (واکسن) به بدن به منظور پیشگیری یا معالجه ناخوشی ها، واکسیناسیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایه کوبی
تصویر مایه کوبی
واکسیناسیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تلقیح، واکسیناسیون
فرهنگ واژه مترادف متضاد